چهارمين امام شيعيان
حضرت امام سجّاد علي بن الحسين (ع) چهارمين امام شيعيان است، پدر بزرگوار آن حضرت، امام حسين (ع) و مادرش شهربانو[1] است و از مشهورترين القاب آن حضرت به زين العابدين و سجّاد ميتوان اشاره كرد. آن حضرت در سال سي و هشت هجري قمري در شهر مدينه ديده به جهان گشود[2] و دوران كودكي خود را در شهر مدينة النبي سپري نمود.
در سن دو سالگي جد بزرگوارش اميرالمؤمنين (ع) را از دست داد و پس از آن به مدّت ده سال شاهد امامت عموي بزرگوارش حضرت امام حسن مجتبي (ع) بود و پس از آن در سال 50 هجري قمري دوران امامت پدر بزرگوارش امام حسين (ع) را درك نمود كه تا سال 61 هجري در كنار ايشان بود و بعد از محرم آن سال و جريان كربلا به همراه اسراي كاروان به كوفه و شام رفته و سپس به مدينه بازگشتند. تا آنكه در سال 94 يا 95 هجري در اين شهر به شهادت رسيده و در قبرستان معروف بقيع در كنار عموي گرامياش امام حسن (ع) به خاك سپرده شد.
خلفاي معاصر حضرت
2- معاوية بن يزيد (چند ماه از سال 64 هـق)
3- مروان بن حكم (نه ماه از سال 65 هـق)
4- عبدالملك بن مروان (65 – 86 هـق)
5- وليد بن عبدالملك (86 – 96 هـق)
البته لازم به تذكر است كه هم زمان با يزيد و خلفاي پس از وي "عبدالله بن زبير" براي خود در مكه و مدتي در عراق حكومت ميكرد تا اينكه در سال 73 توسّط نيروهاي عبدالملك به قتل رسيد.[3]
بيماري امام سجاد (ع)
عصر اختناق
امام سجاد (ع) پس از واقعه عاشورا بسيار ميگريست و اين گر یهها در راستاي زنده نگه داشتن قيام عاشورا و اهداف آن بود، به هر حال بعد از عاشورا، ياران حقيقي ايشان بسيار كم شدند تا جائي كه فرمود:
«در كل مدينه و مكه بيست نفر نيستند كه ما را دوست بدارند»[5]
مورخ معروف، مسعودي مينويسد: «علي بن الحسين امامت را بصورت مخفي و با تقيه شديد و در زماني دشوار عهدهدار گرديد»[6]
در برخي روايات تعداد دوستداران واقعي و حقيقي اهل بيت در آن زمان سه نفر و در برخي پنج نفر ذكر شده است كه اين بيانات حاكي از جو شدید و اختناق حاكم در عصر امام زين العابدين(ع) است.
پيام رسان كربلا
اولين كلمات امام (ع) بعد از عاشورا در بازار كوفه ايراد شد كه پس از معرفي خود به سرزنش مردم پرداخت. به دنبال اين كلمات صداي شيون مردم كوفه از هر سو به پا خواست و در خواست عفو و كمك كردن به اهل بيت نمودند كه امام در جواب آنان فرمود:
«هيهات اي فريبكاران دغل باز! اي اسيران شهوت و آز! ميخواهيد با من هم كاري كنيد كه با پدرانم كرديد؟...»[7]
و همچنان افشاگري امام در دارالاماره و با سخنراني در شهر كوفه و سپس در شام ادامه يافت و از همه معروفتر صحبت امام در جلوي يزيد و روي منبر كه به معرفي كامل اهل بيت (علیهم السلام) و هدف از قيام پدر بزرگوارش پرداخت و حكومت اموي را كاملاٌ رسوا نمود كه مشروح آن در بحار الأنوار نقل شده است.[8]
حضرت به خاطر جو اختناق حاكم دست به مبارزات روشنگرانهاي زدند كه بيشتر در قالب تبيين معارف حقۀ اهل بيت (علیهم السلام) بود. از جمله بيانات ايشان كتاب گرانسنگ صحيفۀسجاديه است كه مشتمل بر پنجاه و چهار دعا است.
يكي ديگر از فعاليتهاي امام، مبارزات و برخوردهاي ايشان با علماي درباري بود. "زهري" كه يكي از علماي به نام زمان بود، مدتي از طرف بني اميه در منطقهاي حكمراني ميكرد، روزي او كسي را تنبيه كرد و در اثر آن تنبيه فرد كشته شد.
"زُهري" ترك خانه و شهر كرد و در بيابانها زندگي ميكرد كه حضرت امام سجّاد (ع) در ديدار او فرمود:
«نااميدي تو از گناهت بدتر است از خدا بترس و توجه و استغفار كن و خونبهاي مقتول را براي وارث او بفرست و بر ميان خانوادهات برگرد.»[9]
با توجه به سوابق سياه "زهري" در دربار اموي، حضرت برايش نامهاي كوبنده نوشت و او را توبيخ نمود و در آخر نامه نيز او را به ضايع كردن دين متهم گردانيد.[10]
اين گوشهاي بود از سيره حضرت و امّا عبادت او چنان معروف بود كه ملقب به "زين العابدين" شد كه اين مختصر از شرح آن عاجز است. انشاءالله خداوند همه ما را از رهروان حقيقي ايشان قرار دهد.
پی نوشت:
[1] . محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 هـق، ج 1، ص 467.
[2] . شيخ مفيد، محمد بن نعمان؛ الإرشاد، قم، مكتبه بصيرتي، بيتا، ص 253.
[3] . پيشوائي، مهدي؛ سيره پيشوايان، قم، موسسه امام صادق (ع)،1381، ص 235.
[4] . سبط ابن الجوزي، تذكرة الخواص، نجف، المطبعة الحيدرية، 1383 هـق، ص 324.
[5] . مجلسي، محمد باقر؛ بحارالأنوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1394 هـق، چاپ دوم، ج 46، ص 143.
[6] .مسعودي، اثبات الوصيّه، نجف، المطيعة الحيدريه، چاپ چهارم، 1373 هـق، ص 167.
[7] . سيد بن طاووس، اللّهوف، قم، منشورات الداوري، بي تا، ص 66.
[8] . مجلسي، محمد باقر؛ بحارالأنوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1394 هـق، چاپ دوم، ج 45، ص 137.
[9] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، قم، انتشارات علامه، بي تا، ج 4، ص 59.
[10] . حسن بن علي بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، بی جا، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوّم، 1404 هـق، صص 277 – 274.
/الف